بازخورد درباره این کالا

دانلود رمان اولین مرگ اثری از مبینا حاج سعید

دانلود pdf دانلود رمان اولین مرگ اثری از مبینا حاج سعید نسخه کامل در آوای رمان
0
از 0 رای

0دیدگاه

دانلود فایل رمان بلافاصله پس از پرداخت (پس از پرداخت به حساب کاربری قسمت دانلود ها مراجعه کنید)

نمایش بیشتر- بستن
در صورت وجود هرگونه مشکل در دانلود با شماره 09928895560 در واتساپ یا تلگرام ارتباط برقرار کنید
date sendاگر صاحب امتیاز این اثر هستید و از نشر اثر خود در سایت ناولز ناراضی هستید;کافیست از بخش تیکت در حساب کاربری خود با ما دراتباط باشید
فروشگاه آوای رمان
منتخب
96% رضایت خریداران عملکرد عالی
تضمین بازگشت وجه در صورت مشکل در دانلود فایل محصول!
با اطمینان و خیال راحت از آوای رمان خرید کنید
موجود در انبار
  • پشتیبانی 24 ساعته
15,000 تومان
بروزرسانی قیمت: 27 تیر 1404
آیا قیمت مناسب تری سراغ دارید؟
مرا اگاه کن


از طریق:
ثبت

محصولات مشابه

نقد و بررسی

دانلود و خلاصه رمان اولین مرگ

خلاصه:

سرگرد ماهر از سازمان نیروی انتظامی در پی یک تصادف مرموز و غیرعمد کشته می‌شود؛ این همان چیزی است که همه باور دارند، اما پشت پرده داستان بسیار پیچیده‌تر است. سرگردی که دیروز مرده بود، امروز به رئیس یک باند خطرناک تبدیل شده و اهداف بزرگی را دنبال می‌کند، اما… سخنی از نویسنده: این رمان روایتی است از زندگی‌هایی که با گره‌ها و پیچیدگی‌های زیادی همراه است. با صبوری همراه شوید؛ چراکه تمام این گره‌ها به تدریج تا پایان رمان باز خواهند شد.

مقداری از متن رمان اولین مرگ:

با بهت لبم رو گزیدم و از حرکت ایستادم. – ولی همه چهره هامون رو میشناسن! – با یه لنز و تغییر حالت و زاویه صورت از این رو به اون رو میشید و… راجب لباس هات هم تغییر نظر بده! با بهت پلک زدم. نه خدا، نگو معنیش اونیه که دارم بهش فکر میکنم! دوباره به موهام چنگ زدم. ناخودآگاه گفتم: – نه! خونسرد و با صدایی که خنده داخلش مشخص بود، گفت: – بله! رو به روی آیینه ایستادم و به خودم خیره شدم. شلوار شیش جیب مشکیم رو مرتب کردم و دستی به پیراهن پسرونه ی سفید و بلند کشیدم. دست آخر سوییشرت مشکیای که زیپش باز بود رو نگاه کردم تا از خوب بودنش مطمئن بشم.

کلاه کپی که روی میز بود برداشتم و برعکس، روی سرم گذاشتم. موهام رو به زور داخلش جمع کردم که کمیشون هم بازیگوشی کرده بودن و پیشونیم رو قاب گرفته بودن. به نظر خو ِد خودشیفته ام که خیلی جذاب شده بودم! تکخندی زدم و کمی نیمرخ ایستادم. توی چشم هام لنز طوسی گذاشته بودن و یکم زاویه ی صورتم رو با گریم تغییر داده بودن. دقیقا ُکپ این پارکور کارها شدم! با شنیدن صدای در، خیره به خودم گفتم: – بیا تو! در باز شد و نیاز آروم سرش رو داخل آورد. چشم غره ای بهش رفتم که خندید و گفت: – به به، چه پسریه! خندیدم و یک چشم غره ی دیگه نثارش کردم.

– کوفت! همه چی آمادهست؟ – آره، سیاوش که حاضر شده، رایان هم آمارشون رو در آورده. توی یه گاراژ هستن. سری تکون دادم و جدی شدم. همیشه همین بود. داخل کارم جدی بودم؛ مخصوصا اون ماموریت که تموم انگیزه ام رو گرفته بود. – اوکی، تو دیگه برو! عینک دودیم رو از روی میزبرداشتم  و روی چشم هام گذاشتم. به تیپ اسپرت و در عین حال شیکم نگاه کردم و لبخندی از سر رضایت زدم. پشت سر نیاز از اتاق خارج شدم و پایین رفتم. پله ی آخر رو طی کردم و سیاوش رو دیدم که وسط سالن ایستاده بود و با آیپد یک چیزی رو نگاه میکرد.

آروم بهش نزدیک شدم، پشتش ایستادم که نقشه ی گاراژ رو تشخیص دادم. ابرویی بالا انداختم و گفتم: – مگه نگفته بودی نقشه گاراژ رو حفظی؟ بدون این که از صدام شوکه بشه یا عکس العمل خاصی نشون بده، گفت: – چرا ولی جاشون رو عوض کردن. شریف اونقدر زرنگ هست که نذاره ما ردی از باند دومش داشته باشیم. سرم رو در تایید حرفش تکون دادم. راست میگفت. شریف خیلی زرنگتر از این حرفها بود؛ اگر هم الان به ما اعتماد کرده، به خاطر اینه که از طریق ما خودش رو بالاتر بکشه. عادت همه ی خلافکارها همین بود. فقط به خاطر بالا کشیدن خودشون با بقیه عهد دوستی میبستن؛ اون هم چه دوستیای!

ارزش خرید به نسبت قیمت
0
کیفیت فایل دانلودی
0
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. اگر این محصول را قبلا از این فروشگاه خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد. افزودن دیدگاه
نظرات کاربران

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.